حوزه/ معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده به بررسی گرهها در منازعات چندفرهنگیگرایی و فمینیسم با تأکید بر زن مسلمان پرداخته و از دشواری تحقق عملی برابری و آزادی به عنوان ارزشهای اصلی لیبرالیسم سخن گفت.
به گزارش خبرگزاری حوزه، زهرا داورپناه در ادامه سلسله وبینارهای تخصصی «بررسی فمینیسم در ایران و جهان؛ از مبانی تا جریانشناسی» که با موضوع «گرهها در منازعات چندفرهنگیگرایی و فمینیسم با تأکید بر زن مسلمان» و به همت پایگاه خبری تحلیلی مفتاح با همکاری پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد، با بیان اینکه بحث دینداری زنان و به طور کلی بحث دینداری یک موضوع منازعه برانگیزی در غرب بوده و هست، اظهار داشت: هم در دوره حاکمیت قرون وسطایی و حاکمیت کلیسا دید مثبتی نسبت به زنان در دینداری آنها وجود نداشت و هم در دوره سکولار که کلا نگاه مثبتی به دین وجود نداشت دینداری زنان هم موضوعی مبتذل تر و خرافه تر به نظر می آمد.
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده افزود: بعد از سالها رکود ظاهری دین در غرب در عصر رونق دینداری مجددا قرار گرفته ایم به طوری که برخی این دوره را دوره پساسکولار میدانند. هم به دلیل مهاجرت های جهانی بسیار پرتعداد که دینداران را در همه جای جهان توزیع کرده اند و دینداران دیگر صرفا در کشورهای اسلامی نیستند و هم به دلیل رویکردهای بازگشتی نسبت به دین در غربی ها و در خود کشورهای دیندار هم انواع غیرنهادی، فردگراتر و متفاوتی از دینداری میبینیم که با دینداری سنتی مشابه نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه تقاطع بین اهمیت دوباره دین، اهمیت جنسیت در قرن بیستم و رویکردهای سیاسی که کشورهای مختلف در مواجهه با اینها داشتند باعث موجی از تحقیقات شد که هم جنسیت کوری و هم دین کوری را در مطالعات سیاسی به بحث و چالش میکشید، ادامه داد: پرسش های زیادی در این زمینه مطرح شد که یک جامعه چطور میتواند شکوفایی یک زن مذهبی را تامین کند؟ آیا مذهب نیروی پیش برنده ای برای زنان است؟ یا نیرویی است که مانع دینداری آنها میشود اینکه یک جامعه لیبرال و سکولار وقتی با زنان مذهبی مواجه میشود باید تا کجا آزادی بدهد؟ و همه اینها منجر به مباحثی شد که دو مصداق مهم داشت.
وی افزود: یکی از این منازعه ها دادگاه شریعت در کانادا و یکی دیگر مسئله حجاب بود، دعواهای فمینیست ها و چندفرهنگی گراها در این دو مصداق بالا گرفت و باعث شد که موج عظیمی از تولیدات مکتوب و شفاهی ایجاد شود و منجر به بسط و بازتولید مفاهیم شد.
بدبینی فمینیست ها به دین
داورپناه با بیان اینکه فمینیست ها به مباحث دینی خیلی خوشبین نیستند، افزود: گرچه که فمنیست در گذشته خود یک سرچشمه دینی مهم به اسم انجیل داشته است و برابری انسانها با استناد به اینکه خداوند همه ما را خلق کرده است مطرح میشد اما بعد در موج دوم، گرایشهای سکولار بیشتر در آن مهم شد و البته که در دوره معاصر فمینیست های مذهبی و جریان هایی که دوباره به مذهب گرایش دارند ظهور پیدا کرده اند. منتهی جریانی که با حاکمیت های غربی وارد دعوا می شوند فمینیست های لبیرال هستند که معمولا به مذهب خوشبین نیستند.
به گفته معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده به طور خاص فمینیست ها در مورد زنان مسلمان و ادیان توحیدی معتقدند که ادیان گرفتار جنسیت زدگی هستند، میل جنسی را تایید نمیکنند، فقط مادران را به رسمیت میشناسند، فقط در پی تولید مثل هستند، به زنان احترام نمیگذارند و در نهایت با ظهور تروریسم و بنیاد گرایی اتفاقی که افتاده است این است که دوباره بدن زنانه و جنس زن زیر بار این حجم فشار فرهنگی آٰزادی هایش را از دست می دهد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه چند فرهنگی گراها که به تنوع فرهنگی معتقدند و احترام می گذراند قائل هستند که فمینیسم روایت درستی از ادیان ندارد، بیان کرد: این گروه با جریان نظری تری به اسم امت گرایی که بعد از اینکه لیبرالیسم آزمون های عملی خود را در مواجهه با اقلیت ها گذراند این صحبت را مطرح کردند که ماهم اقلیت ها را سرکوب میکنیم و این همه دیگران را به یکسان شدن با جوامع غربی دعوت میکنیم و این درست نیست.
وی با ارائه مثال هایی از چند فرهنگی گراها، عنوان کرد: اینها معتقد هستند که هویت بشری با تعلقات فرهنگی است که معنا پیدا میکند و وقتی که به انسان احترام می گذرایم باید تعلقات گروهی را هم لحاظ کنیم.
چندفرهنگی گراها، از خودمختاری تا آزادی اقلیت ها
داورپناه با اشاره به اینکه خود چندفرهنگی گراها طیف هستند، خاطرنشان کرد: چند فرهنگی گراهای افراطی نزدیک میشوند به خودمختاری و خیلی حقوق را برای اقلیت ها به رسمیت می شناسند و معتقدند هستند که زبان و آموزش اقلیت ها هم میتواند متفاوت باشد، گروه های رقیق تر از چندفرهنگی گرایی هم هستند که معتقد هستند که باید به این اقلیت ها آزادی هایی داده شود مانند اینکه زن مسلمان نباید از حجاب داشتن منع شود چرا که حجاب جز هویت های گروهی زن مسلمان است و باید اجازه داشته باشد که این تعلقات گروهی را هم در جامعه لیبرال حفظ کند.
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه این مباحث با دو اتفاق از هر دو سو به چالش کشیده شد، افزود: منازعه دادگاه های دینی در کانادا عبارت بود از این داستان که در سال ۲۰۰۴ کنگره اسلامی کانادا عنوان کرد که میخواهند دادگاه های دینی داشته باشند، دلیلی هم که ذکر کرده بودند مثل این بود که وقتی در مورد طلاق و ارث صحبت میکنیم قانون کانادا برای دادگاه های اسلامی مفید نیست.
وی افزود: این گفتگوها باعث شد که آتشی روشن شود و فمینیست ها مخالفت جدی می کردند که زنان مسلمانی در کانادا هم باید سرکوب و محدود بشوند، چندفرهنگی گراها از مسلمانان دفاع میکردند و همراه شدند که به میل خودشان است، اگر بخواهند میتوانند در دادگاه های اسلامی یا دادگاه های لیبرال و کانادایی حضور پیدا کنند ولی فمینیست ها معتقد بودند که بسیاری از این زنان دچار چند مشکل هستند و ممکن است مثلا خانواده اش اجازه ندهد یا زبان نداند و به طور دائم تحت سرکوب است و از طرفی به طور درونی هم زنان مسلمان دائما در معرض آموزه های فروتری نسبت به مردان هستند و سعادت در گوش دادن به همسر و پدر ذکر شده است و در واقع میل خود برای انتخاب دادگاه معنا ندارد و این آگاهی کاذب درونی شده باعث میشود که این زنان به دادگاه های اسلامی مراجعه کنند.این منازعات بیست ماه طول کشید و نتیجه این شد که دادگاه های دینی جواز فعالیت ندارد و فمینیست ها برنده شدند
فرانسه لائیک و شروع مسئله حجاب
داورپناه به تاریخچه مسئله حجاب هم اشاره و عنوان کرد: سال ۱۹۸۹ سه دختر محجبه از یک مدرسه فرانسوی اخراج شدند، دعواهای زیادی اتفاق افتاد، فرانسه کمیته ای را مامور بازتعریف قوانین فرانسه کرد که سالها درگیر این مباحث بودند و در سال ۲۰۰۴ عنوان کردند که پوشیدن هر لباسی که نمایانگر تعلق به گروه های مذهبی و سیاسی باشد در مکان های عمومی ممنوع است.
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه فرانسه بین کشورهای غربی لائیک است، خاطرنشان کرد: کشورهای سکولار در ضدیت با دین نیستند، اما کشورهای لائیک در ضدیت با ادیان هستند مثلا در فرانسه سر بسیاری از مجسمه های مذهبی زده شده است اما در بسیاری از کشورهای غربی چنین مسائلی دیگر دیده نمیشود، آنها سکولار هستند به این معنی که ساحت ها را جدا میکنند.
وی با بیان اینکه این جریان به فرانسه محدود نماند، تصریح کرد: بلژیک، هلند، بارسلونا و بعضی از ایالت های آلمان هم استفاده از حجاب در مکان های عمومی و فضاهای رسمی را ممنوع کردند و از آن زمان تا الان بسیاری دیگر از کشورها مانند ایالتهای کبک کانادا، استرالیا، دانمارک، بسیاری دیگر از مناطق اسپانیا و آلمان در موردش بحث میکنند و موضوعش داغ میشود و حتی اسرائیل هم دوره ای که با زنان حریدی که نقاب می زدند مواجه شد این موضوع مطرح کرد که خوب است که حجاب و یا نقاب را ممنوع کنند.
داورپناه با بیان اینکه فمینیست های مسلمان یا فمینیست های کشورهای اسلامی هم وارد این جریان شدند و به همراه چندفرهنگی گراها از حجاب دفاع میکردند، افزود: اینها معتقد بودند که حجاب انتخاب زنان مسلمان است و آنهایی که به صورت اجباری حجاب دارند در کشورهای اسلامی هم مورد احترام نیستند یعنی درست است که انتظار حجاب میرود ولی این مسئله که فرد انتخاب کرده باشد هم خیلی مهم است.
شکست چندفرهنگی گرایی
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه فمینیست ها معتقد بودن که این نشان دهنده این است که انتخاب های زنانه محصور میشود در میل مردان، افزود: چندفرهنگی گرایی یک نویدی بود که کشورهای لیبرالی دارند باز هم آزادتر میشود اما بعد نشان داده شد که اینطور نیست و در کنفرانسی که در سال ۲۰۱۱ سارکوزی، کامرون و مرکل در آن حضور داشتند این بحث مطرح شد که چندفرهنگی گرایی شکست خورده است و اگر مسلمانان مثلا میخواهند به کشور فرانسه بیایند باید یک اسلام فرانسوی داشته باشند نه اسلام در فرانسه و این موضوع را مطرح میکردند که چند فرهنگی گرایی در عمل ممکن نیست ما باید قاعده ای بگذاریم و این قاعده در عمل فرهنگ ها را محدود میکند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده افزود: از بین مواردی که چندفرهنگ گراها از آن حمایت میکنند مذهب خیلی مهم است در رابطه با زنان، فمینیست ها نمیتوانند از مذاهب حمایت کنند، یک دلیل این است که حوزه زندگی جنسی، شخصی و باروری و یا به عبارتی حقوق خانوادگی خیلی در مذاهب مورد تمرکز است و مذاهب سرشار از قوانین درمورد احکام، وراثت، ازدواج، حضانت، امیال جنسی هستند، این احکام و شرایط بیش از همه بر زنان اثر دارد و عمر زنان بیشتر صرف این قوانین میشود اما این قوانین را مردان می گذراند، یعنی زنان مشمول یک سری قوانین مفصل قرار گرفته اند بدون اینکه در آن نقشی داشته باشند.
غفلت از اقلیتِ اقلیت
وی با اشاره به گفته اوکین با بیان اینکه اساسا ادیان به صورت سیستماتیک به دنبال افزایش سلطه مردان و آموزه برتری مردان هستند، افزود: به نظر وی در همه عرصه های زندگی مسلمانان، یهودیان و مسیحیان گرفتار مشکلاتی هستند که فمینیسم میتواند خیلی از این مشکلات را در جامعه لیبرال غربی حل کند و دولت لیبرال غربی نباید اجازه بدهند که اینها این اقدامات را ادامه دهند. و این افزایش محافظت از گروه های اقلیت به قیمت قربانی شدن زنان تمام میشود و از اقلیت درون اقلیت غافل هستند.
داورپناه با بیان اینکه اوکین تاکید کرد که اگر دغدغه اقلیت دارید باید از اقلیت درون اقلیت که زنان هستند دفاع کنید، خاطرنشان کرد: چند فرهنگی گراها در پاسخ به این انتقاد وارد بحث شدند و مقالاتی نوشتند.
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به اینکه کیلد واژه های واحد میتواند در دو زاویه متفاوت معانی متفاوتی پیدا کند، افزود: هر دو در بستر تمدن غربی و هماهنگ با بستر تمدن غربی در مهم ترین مفاهیم با هم اختلاف نظر دارند. اولین مفهوم قدرت است، فمینیست های سنتی قدرت را هم سنتی تعریف میکنند و آن را یک امر سیاسی و امری بیرونی تعریف میکنند یعنی زنان به مثابه سوژه معمولا طوری توصیف میشود که در مقابل قدرت که تاکنون در دست ساختارهای مرد سالار بوده است بایستید.
مفهوم قدرت و معانی متفاوت
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده افزود: در مقابل چندفرهنگی گراها بیشتر به جریانات پسامدرن تعلق دارند و قدرت را مقابل سوژه نمیبینند. به تبعیت از فوکو معتقدند که قدرت یک نسبت استراتژیک است که زندگی انواع میل ها، روابط و گفتمان ها را تولید میکند، مانند هوایی که ما تنفس میکنیم این قدرت در همه ارکان زندگی ما جاری است و در هرجایی سوژه ها یک نسبتی از این قدرت را دارند، مثلا زنان در گفتمان های سرکوبگر هم حدی از قدرت را دارند. مانند زنی که با ابزارهایی ظاهرا ضعف زنانه مانند گریه خواسته اش را به دست می آورد اعمال قدرت میکند.
وی با اشاره به اینکه همان قدرتی که باعث میشود سوژه سرکوب بشود همان قدرت آگاهی و هویت سوژه را می سازد و ابزارهایی را هم در اختیارش میگذارد، افزود: چند فرهنگی گراها معتقد هستند که بسیاری از زنان و اقلیت ها هم بهره مندی هایی از قدرت دارند و اینطور نیست که سوژه غربی مقابل جریان های قدرت ایستاده باشد بلکه او هم در بسیاری از موارد منفعل و مقلوب جریان های قدرت است.
داورپناه با بیان اینکه زن مسلمان به نظر فمینیست ها عاملیتش را از دست داده است و دین اجازه نمیدهد که زن ها انتخاب کنند و عاملیت داشته باشند، افزود: چندفرهنگی گراها معتقد هستند که ما باید تصویرمان از عاملیت را عوض کنیم، تصویر فمینیست ها از عاملیت همان اشکالات دوره مدرن را دارد، بسیار گفته میشود که تصور مدرن از انسان یک موجود آزاد از همه اقتضائات بشری است درحالی که چنین انسانی وجود ندارد، انسان گرفتار بسیاری از اقتضائات بشری است، زمان دارد، تاریخ دارد و … که همه اینها انسان را محدود میکند و هرچقدر به انسان آزادی دهیم بازهم موارد زیادی از گرفتاری در درون خود انسان وجود دارد که برآمده از زندگی واقعی اوست.
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه عاملیت وصف سوژه انتزاعی نیست، خاطرنشان کرد: در مورد زنان دین دار تبعیت و مخالفت هر دو میتواند عاملیت باشد، هم زنی که تابع است و هم زنی که مخالفت میکند هر دو عاملیت است و اساسا بدون فرهنگ، عاملیت ممکن نیست، این تصور که نگاه لیبرالی دارد که انسان ها در غرب در زمینه صفر انتخاب میکنند و سایر انسانها در چنبره فرهنگ هستند تصور درستی نیست.
سوژه و تفاوتهای معنایی
وی با اشاره به مفهوم سوژه و تفاوتهای معانی آن نیز خاطرنشان کرد: فمینیست و چندفرهنگی گرایی علاوه بر نگاه نظریشان پروژه سیاسی هستند، هر پروژه سیاسی یک سوژه ای را پیش فرض میکند، هرتصوری که از انسانی داشته باشید یک طور تعهدات سیاسی خاصی به همراه خود اقتضا میکند.
داورپناه با بیان اینکه نقد فمینیست ها در رابطه با سوژه در چندفرهنگی گرایی این است که اساسا سوژه را از بین برده اند، عنوان کرد: حرف فمینیست ها این است که اگر انقدر زنان با هم متفاوت باشند که هیچ جایی برای پروژه فمینیستی نمیماند و نمیتوانیم هیچ تجویز مشترکی داشته باشیم.
به گفته وی از طرف دیگر چندفرهنگی گراها معتقد هستند که فمینیست ها از روش های مقاومت روزمره ای که زنان در فرهنگ های دیگر دارند غافل هستند و اینکه همیشه لازم نیست مثلا با پدرسالاری مبارزه شود و خیلی جاها میتواند با پدرسالاری مذاکره شود و در این زمینه هم موفق بود.
خودآیینی و تفاوتهای معنایی
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه رویکردهای پسامدرن موضوع بحث چنان متکثر میشود که انگار از دست می رود، خاطرنشان کرد: مفهوم بعدی خودمختاری یا خودآیینی است، در فلسفه مدرن تصور میشد که فعلی که از روی خواست خود انجام شود ارزشمند است، اگر شما به خاطر نظام حاکم یا افراد دیگری کاری را انجام بدهید کار اخلاقی نیست،این هم تاکید بر آزادی فرد است به این معنا که با فضا دادن به فرد او مختار میشود که کار اخلاقی انجام دهد اما اگر افراد در محدودیت باشند معلوم نیست کدام کار اخلاقی بوده است و کدام از سر اجبار انجام شده است.
وی افزود: نقدی به این نظر وارد شد که هیچ کس خود آیین نیست، هرکسی تربیت ژنتیک امیال و شرایطی داشته است که اگر اینها را بگذاریم کنارهیچ چیزی نمیماند که بگوییم که فرد این فعل را فقط از روی خواسته عقلش انتخاب کرده است. چند فرهنگیگراها با این مفهوم خودآیینی مشکل دارند و معتقد هستند که غرب و فرهنگ لیبرالی بر روی انتخاب های خودش برچسب خودآیینی زده است و سایران را با دیگرآیینی شناخته است.
داورپناه با تاکید بر اینکه یکی از ابزارهای مفهومی که در تعریف آزادی استفاده میشود تمایز سنتی است که بین آزادی ایجابی و آزادی سلبی مطرح شده است، تصریح کرد: آزادی سلبی یعنی غیاب موانع بیرونی برای انتخاب و عمل خودخواسته، آزادی ایجابی یعنی چیزی که میخواهید را بر اساس عقلانیت عمومی یا خواسته شخصی بتوانید محقق کنید. فمینیست ها از هر دو این موارد استفاده کرده اند.
آزادی و تفاوتهای معنایی
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به اینکه هم در لیبرالیسم و هم فمینیسم آزادی یک هدف سیاسی جدی است، تصریح کرد: آزادی در لیبرالیسم خواست همه انسان ها و در فمینیست خواست همه زن ها محسوب میشود، چند فرهنگی گراها معتقد هستند که این آزادی هم یک مفهوم فرهنگی است همانطور که اینکه سرخ پوست ها با دود به هم علامت میدهند یک مفهوم فرهنگی است آزادی هم یک مفهوم فرهنگی است.
وی با بیان اینکه به تناسب اهمیت آزادی فقط اصل ضرر هست که اجازه داده میشود که آزادی انسان ها محدود شود، عنوان کرد: طبق این اصل گفته میشود که دولت در آزادی افرادش نباید دخالت کند مگر جایی که کسی با انتخابش به دیگری ضرری می رساند. حالا فمینیست ها به این اصل ضرر استناد میکنند و دولت های لیبرال را دعوت میکنند که مانع اعمال جنسیتی بشوند. در مورد چند همسری، ازدواج اجباری و حضانت و حجاب و مواردی از این دست از دولت های لیبرال میخواهند که دخالت کنند چون آزادی های زنان محدود میشود با اینکه ضرری به کسی نمی رسد.
داورپناه با بیان اینکه چند فرهنگی گراها مصادیقی را در مقابل این قضیه مطرح میکنند که نشان دهند اصل ضرر فرهنگی است، خاطرنشان کرد: یکی از این مصادیق عمل های زیبایی است، خیلی از فمینیست ها با عمل های زیبایی مخالف هستند اما اینکه فمینیست ها دولت ها را دعوت کنند که بیایند و عملهای زیبایی را ممنوع کنند در مقایسه با حجاب و تعدد زوجات اتفاق نمی افتد به این خاطر که اصل ضرر خیلی گفتمانی و فرهنگی است و یک موضوعی در یک گفتمان ضرر تلقی میشود اما در گفتمان دیگر اینطور نیست.
بدن زنانه یک امر فرهنگی بشری
به گفته معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده به لحاظ تمدنی در نگاه غربی و شرقی بدن زنانه خیلی فرهنگی است، لباس سنتی در مورد زنان مفصل تر است، فرزندآوری که از قدیم بوده است تا امروز هم که درجنگ ها برای تحقیر دشمن تجاوز به زنان اتفاق میافتاده است، بچه دار شدن یا نشدن مسائل حیثیتی برای تمدن هاست و این اختصاص به تمدن های دینی و غیردینی ندارد و یک بحث مشترک بشری است.
وی با اشاره به مفهوم برابری نیز خاطرنشان کرد: مفهوم برابری در دو قرن گذشته خیلی از انشعابات و تحولات اجتماعی را به بار آورده است، جنگ های داخلی آمریکا بر سر این بوده است که برده ها هم با سرمایه داران برابر هستند یا نه و همین نگاه کشورهای کمونیستی را در جهان ایجاد کرد، دعوا بر سر اینکه زنان با مردان برابر هستند هم دعواهای بسیاری ایجاد کرده است و حالا هم این دعوا مطرح شده است که افراد با گرایش های جنسی مختلف با ناهمجنس گراها برابر هستند.
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه به استناد این توصیف یک سری درخواست و تجویز صورت میگیرد، افزود: چندفرهنگی گراها معتقد هستند که همه گروه ها و فرهنگ ها برابر هستند، فمینیست ها معتقد هستند که همه افراد و به صورت مشخص زنان با مردان برابرند، نکته جالب این است که برابری های مختلف باهم تعارض دارند، اگر برابری اقتصادی خیلی مورد توجه قرار بگیرد ممکن است برابری جنسیتی از دست برود و این دشواری برابری است که خودش را در دشواری بحث عدالت نشان میدهد.
داورپناه ادامه داد: در مورد عدالت هم از طرفی فمینیست ها معتقد هستند که به زنان فرصت هایی زیادی داده شود و مثلا ناظر به بارداری زایمان و شرایط ویژه زنان یک سری شرایط متمایزی قایل شویم و چند فرهنگی گراها همین استناد را در مورد گروه ها دارند و معتقد هستند گروه هایی که در جوامعی وارد شدهاند خواه ناخواه بسیاری از فرصت ها را از دست داده اند و باید با آنها تسامح هایی صورت بگیرد.
معاون ترویج و همکاری های علمی پژوهشکده زن و خانواده ادامه داد: همین دو ارزش اصلی لیبرالیسم یعنی آزادی و برابری در گروه ها و نحله های مختلف تعابیر بسیار متنوعی دارند و وقتی وارد عمل و مصداق میشوند، نظریه ها آزموده میشوند و نشان میدهد که این آزادی و برابری در عمل چه شرایط دشواری را ایجاد میکنند و نشان می دهد که تحقق آن بسیار سختتر از گفتگو در مورد آن است.
۳۱۳/۶۱ پ