فقه برنامه تکاملی و تنظیم روابط انسان در عرصه های گوناگون فردی و اجتماعی است. قواعد فقهی بنیادهای کلی فقه را تشکلیل می دهند که در هر حادثه نوپیدایی، فقه می تواند از آن ها بهره برده و پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. اما متاسفانه بهای لازم به قواعد داده نمی شود. به گونه ای که بسیاری از قواعد اجتماعی سیاسی متروک مانده اند و این موضوع با گذشت زمان سبب ناکارایی فقه خواهد شد. دولت اسلامی بر اساس آموزه های دینی، نیاز به ارتباط با سایر ملت ها و دولت ها دارد. اسلام برای این منظور، اصولی از جمله «اصل نفی سلطه پذیری» یا «قاعده نفی سبیل» را قرار داده است. این قاعده از جمله قواعد مهم فقهی و کارآمد در عرصه های مختلف ارتباط با بیگانگان است. طبق این اصل، حفظ استقلال و عزت دولت اسلامی و مسلمانان و نفی هرگونه سلطه در ابعاد مختلف ضروری است. برخی از مفاد قانون اساسی و قوانین سیاست خارجی ایران برگرفته از این قاعده می باشد. کتاب قاعده نفی سبیل: قاعده عزت مندی مسلمین؛ در چهار فصل نوشته شده است. در فصل یک قاعده نفی سبیل و مفاد و جایگاه آن بررسی شده، در فصل دوم ادله اثبات قاعده، فصل سوم موارد کاربرد قاعده در فقه و قانون مدنی و در فصل چهارم قاعده نفی سبیل و نفی سلطه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بیان شده است.
برگزیده ای از کتاب
«سلطه»، که در لغت به معنی «قدرت از روی قهر» است، در فرهنگ سیاسی، به معنی «استعمار» (امپریالیزم) و در زبان قرآنی، به معنی «استکبار» به کار می رود؛ بیگانگان برای سیطره و استعمار بر کشورهای دیگر از چهار نوع سلطه فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی استفاده می کنند. مهم ترین نوع سلطه، سلطه فرهنگی است و پیش نیاز سلطه های سیاسی، اقتصادی و نظامی و … محسوب می شود. سلطه فرهنگی به معنای مبادلهی یک جانبه عناصر و پدیده های فرهنگی توسط گروه سلطه گر است که سعی می کند با تکیه بر قدرت و برتری سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغی خویش، به منظور نیل به اهداف سلطه جویانه خود در فرهنگ جامعه نفوذ کرده و با ارائه فرهنگ جایگزین، زمینهی حاکمیت اندیشه، ارزش ها، باورها و رفتارهای خویش را فراهم آورد و با نفی و طرد هویت فرهنگی، گروه مقابل را تضعیف، تخریب و نابود سازد تا از این راه، به بهره برداری و استثمارکشورهای ضعیف بپردازد…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.