کتاب حاضر، داستان هایی از زندگی شهید اندرزگو را بیان می کند.
مشاهده سبد خرید “ملاصالح (روایت زندگی مجاهد مبارز، ملا صالح قاری)” به سبد خرید شما اضافه شد.
-10%ناموجود
چریک تنها: زندگینامه و خاطراتی از روحانی مبارز شهید سید علی اندرزگو
16,000 تومان قیمت اصلی 16,000 تومان بود.14,400 تومانقیمت فعلی 14,400 تومان است.
وزن | 135 گرم |
---|---|
نویسنده |
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی |
تعداد صفحات |
96 |
ناشر |
شهید ابراهیم هادی |
قطع |
پالتویی |
تاریخ انتشار |
1398 |
نوبت چاپ |
اول |
نوع جلد |
جلد نرم |
شمارگان |
2500 |
ناموجود
قابل توجه مشتریان گرامی:
احتراما به استحضار می رساند هرگونه مغایرت و مشکل در سفارشات ارسالی تا ۷۲ ساعت از زمان تحویل مرسوله قابل پیگیری و پاسخگویی می باشد.
توضیحات
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
محصولات مرتبط
اردوگاه اطفال
«اردوگاه اطفال» روایت دیگری از رنج ها و دردهای اسرای هشت سال دفاع مقدس در زندان ها و اردوگاه های عراق است؛ اما بسیار دردناک تر از روایاتی که تا به حال شنیده اید.
یوسف زاده در این کتاب به سراغ اسرای زیر بیست سال رفته است. اسرایی که در فاصله سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ در اردوگاه های رمادی یک و دو معروف به «اردوگاه اطفال» بوده اند.
او در نگارش این کتاب علاوه بر مشاهدات شخصی، ساعت ها با آزادگان این اردوگاه ها مصاحبه کرده است. هرچند خودش اعتراف می کند که هنوز ناگفته های زیادی از آن اردوگاه ها مانده است که نتوانسته روایت کند: «با این کتاب، تا کنون سه سال از هشت سال اسارت من و همراهانم روایت شده است. می ماند پنج سال آخر که در اردوگاه موصل دو گذشته و در یک کتاب جداگانه، اگر خدا بخواهد و عمری باقی باشد شرحش را خواهم نوشت.»
این کتاب دقیقا در نقطه ای آغاز می شود که کتاب «آن بیست و سه نفر» به پایان رسید.
خمپاره های نقلی
باغ مادربزرگ: خاطرات بانوی کرد خان زاد مرادی محمدی
این اثر دربردارنده خاطرات خان زاد مرادی محمدی، از زنان کرد فعال در هشت سال دفاع مقدس است که با روایتی داستانی و نثری خواندنی نوشته شده است. «باغ مادربزرگ» در واقع خاطرات مادربزرگ نویسنده است که باغش در جنگ تحمیلی، پناهگاه کسانی بود که خانه و کاشانه شان را در بمباران ها از دست داده بودند. «باغ مادربزرگ» روایت جدیدی است از نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس؛ زنانی که جنگ بر زندگی آنها آوار شد، اما از پا ننشسته و خود پناهگاه دیگران شدند.
کتاب شامل عکس های قدیمی هم هست که مخاطبان را با فرهنگ منطقه کردنشین آشنا می کند.
صباح: خاطرات صباح وطن خواه
... سرم را از پنجره خانه مان در ساختمان کوشک آوردم بیرون. مسعود پاکی با لباس بسیجی، خوشحال و سرحال سوار بر موتور آمده بود دم در. تا چشمش به افتاد، برایم دست تکان داد و گفت: خواهر صباح سلام! زود باش بیا پایین؛ اومدم دنبالت تا با خودم ببرمت پیش بقیه بچه ها.
زیر پایش پر بود از ستاره های کوچک و درخشان.آن قدر زیبا و نورانی که دلم نمی آمد چشم از رویشان بردارم. خوشحال و بی قرار از دیدن مسعود و حرفی که زده بود، بلافاصله شروع کردم به پایین آمدن از پله ها.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.