فلش کارت « کوله پشتی » مخزنی است از خاطرات ناب سرداران شهید، که می خواهد به یادمان بیاورد هر از گاهی باید ایمان مان را محک بزنیم که مبادا راه را اشتباه رفته باشیم. خاطراتی که سیره عملی شهدای والامقام را برایمان ترسیم می کند.
مشاهده سبد خرید “بابانظر: خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد” به سبد خرید شما اضافه شد.
-10%ناموجود
فلش کارت کوله پشتی
10,000 تومان قیمت اصلی 10,000 تومان بود.9,000 تومانقیمت فعلی 9,000 تومان است.
وزن | 155 گرم |
---|---|
تعداد صفحات |
25 |
ناشر |
موسسه روایت سیره شهدا |
قطع |
جیبی |
نوع جلد |
جلد نرم |
ناموجود
قابل توجه مشتریان گرامی:
احتراما به استحضار می رساند هرگونه مغایرت و مشکل در سفارشات ارسالی تا ۷۲ ساعت از زمان تحویل مرسوله قابل پیگیری و پاسخگویی می باشد.
توضیحات
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
محصولات مرتبط
آن بیست و سه نفر
دخیل عشق
مولف در «دخیل عشق»، داستانش را با سرگذشت جانبازی به نام رضا پیش می برد که پاها و یک دست خود را در جبهه از دست داده است. جانباز شدن رضا باعث اختلاف بین پدر و مادر او می شود. پدر آن ها را ترک می کند و بعد از گذشت ده سال از پایان جنگ رضا به دلیل فوت مادر به آسایشگاه منتقل می شود. داستان از یک آسایشگاه جانبازان جنگی آغاز می شود و خواننده وارد حال و هوای رزمندگان و عوالمی که آنها این روزها در آن سیر می کنند می شود.
رسول مولتان
همه سیزده سالگی ام: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی مهدی طحانیان
کتاب «همه سیزده سالگی ام» در ۱۸ فصل به خاطرات طحانیان از زمان قبل از اعزام به جبهه تا دوران اسارت و بعد آزادی پرداخته است. نویسنده در این اثر تلاش کرده تا طحانیان ۱۳ ساله را به تصویر بکشد. در ابتدای این کتاب مشکلات این نوجوان قبل از اعزام به جبهه بیان شده است و بخش دیگر نیز به روایت مشکلاتی می پردازد که در اسارتگاه ها برای او ایجاد می شود و نیروهای رژیم بعث قصد استفاده تبلیغاتی از او را دارند. نویسنده تلاش دارد تا روایتی دست نخورده و بکر از دوران اسارت طحانیان ارائه دهد؛ بی کم و کاست، با بیان احساسات همان لحظه راوی و بدون تحلیل های فعلی او. جعفریان که در حوزه ادبیات اسارتگاهی فعالیت دارد، قصد دارد تا با نگارش چنین کتابی ضمن نشان دادن تحولات روحی و فکری یک اسیر، زندگی آن لحظه او را به تصویر بکشد؛ با همه تردیدها، ترس ها و بدون توجه به وضعیت فعلی او.
پایی که جا ماند: یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق
عراقی ها او را به عنوان پیک شهید سردار علی هاشمی معرفی کرده بودند و این یعنی آغاز شکنجه های دردآور برای به دست آوردن اطلاعات؛ آن هم روی نوجوان ۱۶ ساله ای که یک پایش هم قطع شده بود. بعد او یک ماه در بیمارستان بستری کردند تا حالش بهتر شود و سپس به پادگان صلاح الدین بردند، محلی که در آن حدود ۲۲ هزار اسیر مفقود الاثر ایرانی که نام شان در فهرست صلیب سرخ ثبت نشده بود، به صورت مخفیانه نگهداری می شدند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.