کتاب حاضر از سی شعر آیینی تشکیل شده است. عناوین برخی از آن ها عبارتند از: «چاووش خوانی»، «آب ناب»، «یا لَیتَنا»، «قصه ی قاسم»، «تاجران خون» و «از جنون تا عشق».
شعر زیر با عنوان «شب، آیینه، تماشا» انتخاب شده است:
1
عزیزان! کربلا این جاست، این جا
نیایشـگاهِ ما این جاست، این جا
شب امشب، جشنی از آیینه برپاست
خـــدا را فــرصــت ناب تمـاشــاســت
شب امشب؛ فرصت راز و نیازست
دری بر خانه ی خـورشــید بازست
شب امشب؛ تا سحر بیدار باشیم
زمـان دلـتنـگ شـد، با یـار باشـیم
شب امشب؛ تا سحر قرآن بخوانیم
به لـحنـی تـازه در بـاران بخـوانـیـم
2
زمـین تا آســمان، غـوغـاسـت فـردا
چه فردایی ست! بی همتاست فردا
که فـــردا ! با پلــیدان در نبردیــم
یقین؛ فردا سراسر کُشته گردیم
به فردایی که جنگِ زشت و زیباست
به غـوغـایی که روح عشق تنهاست
به طـرز تازه ای باید ســـرودن
به لحن تازه خواندن، تازه بودن
چو گــُـل در باد پرپر می شویم، آی!
همه در خون شناور می شویم، آی!
هر آن کس دوست دارد، باز گردد
و گــرنه صــیدِ سـوز و سـاز گردد
خوش آن عاشق که او را اختیارست!
مـرا با خــیلِ مجـبوران چه کارســت!
…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.