چشم اندازی به سیرت 72 غواص لشکر انصارالحسین علیه السلام استان همدان در کربلای اروند
روایت این حماسه، دقیقاً منطبق با واقعیتی است که در شامگاه چهارم دی ماه سال 1365 در منطقۀ عملیاتی کربلای 4 اتفاق افتاد. این داستان برگرفته از خاطرات بازماندگان و شاهدان عینی آن حماسۀ عاشورائی است؛ فرماندۀ گردان غواص – گردان جعفر طّیار – جانباز کریم مطهری جانشین گردان، آزاده محسن جامه بزرگ هم رزم صبور حمید تاجدوزیان و سه تن از یادگاران بازگشته از اسارت گردان غواصی لشکر انصارالحسین.
از جمله آثار نویسنده میتوان به هفتاد و دومین غواص، دهلیز انتظار، خداحافظ سالار، آب هرگز نمی میرد و… اشاره کرد.
گزیدۀ متن
به نفر پشتسرش گفت: «اصلاً من میخوام بدونم رئیس شما کیه؟» نفر پشتسر برگشت دنبال من گشت و من از ته مینیبوس آمدم جلو و خندهخنده گفتم: «اولندش که رئیس همهمون اباعبدالله است. دومندش چاکر سراپا تقصیر، دربست در اختیار حضرتعالیام. فرمایشتون چیه؟» پا کرده بود توی یک کفش که اسمم را بگویم و گفتم. گفتم جامهبزرگم و او گفت: «اگر این بیصاحاب مونده یه طوریش بشه من مسئولم و باید تا قرون آخر خسارتش رو بدم و اگر ندم…» گفتم: «جوش نیار عزیز من! ما فقط تا همین سد گتوند مهمونتیم. پنج کیلومتر هم بیشتر نمونده. اگر ماشینت روشن شد که فبها! وگرنه تا قرون آخرش رو خودم بهت میدم. امر دیگهای هم هست؟» گفت: «آخه اینا…» گفتم: «اینا و من و اصلاً همهمون هم میشیم دربست مخلص آقا. بازم حرفی هست؟»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.