گره خوردهام به نام تو
دخیل عشق
مولف در «دخیل عشق»، داستانش را با سرگذشت جانبازی به نام رضا پیش می برد که پاها و یک دست خود را در جبهه از دست داده است. جانباز شدن رضا باعث اختلاف بین پدر و مادر او می شود. پدر آن ها را ترک می کند و بعد از گذشت ده سال از پایان جنگ رضا به دلیل فوت مادر به آسایشگاه منتقل می شود. داستان از یک آسایشگاه جانبازان جنگی آغاز می شود و خواننده وارد حال و هوای رزمندگان و عوالمی که آنها این روزها در آن سیر می کنند می شود.
النا
شب صورتی
محمدجواد و شمشیر ایلیا
این کتاب روایتی است فانتزی از یک ماجراجویی دینی. محمدجواد که در پی یافتن ردی از فضاییها وارد زیرزمین خانهشان میشود، در کنج زیرزمین و در میان کارتنهای کتاب، با پرندهای آشنا میشود که او را بهسوی ماجراهای پیچیده و زیادی میبرد.
ویژگی اصلی رمان «محمدجواد و شمشیر ایلیا» رویکرد او به قرآن است. رویکردی که تازگی و بکر بودن، شاخصه اصلی آن است. محمدجواد به باغ قرآن میرود و در آنجا با شخصیتهای زیادی آشنا میشود؛ شخصیتهایی که هر کدام قسمتی از خمیر وجودی محمدجواد را تغییر میدهند.
ارتداد
آسمان شیشهای نیست
قصه مهتاب(خاطرات بانوی مسلمان مبارز سیده خدیجه مستعدی)
شهاب دین(برش هایی از زندگانی آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی)
برش از کتاب«شهاب دین» روایت داستانی از زندگی آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی
زمستان شده بود؛ کنار آبگیری در اطراف نجف نشسته بود. قیلوقال پرندگان مهاجر، سرمای هوا را از یادش میبرد. آمده بود پی جمع کردن چوب برای سوزاندن. غیر از شاخههای خشکیدۀ نخل چیزی پیدا نکرد. میدانست سوزاندن آنها گرما ندارد. حاصل سوزاندن شاخههای نخل فقط دود است. چند روز بود سرما تحملناپذیر شده بود و در حجره نه نفتی داشت و نه زغالی. دستخالی از کنار آبگیر برگشت. سر راه به وادیالسلام رفت و بر مزار پدر و مادر فاتحه خواند و از آنها خواست گشایشی در کارش ایجاد کنند.
وارد بازار شدند. زنان عرب که از روستاها و بادیه های اطراف نجف می آمدند، نان و کره و سرشیر را در سبدهای حصیری روی سرشان گذاشته بودند. بساط فروش شان را در کنار دکان ها پهن می کردند. هر چند دقیقه یک بار آشنایی شمس الدین را می دید و دست بر سینه سلام می داد. شهاب الدین پشت سر پدرش راه می رفت و به نغمه بلبل ها و کوکوی فاخته ها گوش می داد. بی بی گفته بود پرنده ها ذکر می گویند. شهاب در پی کشف ذکر پرنده ها بود.
رنج مقدس ۲
ملکه یمن
دکل(مستند داستانی گام دوم انقلاب)
بفرمایید بهشت
گاهی خانه ریختوپاش بود؛ علی گوشهای داشت دستهگلی به آب میداد؛ سنا و ملیکا داشتند سر معقولات و محسوسات دعوای تاریخی میکردند و محمد از سروکولم بالا میرفت و من با لبخندی گوشۀ لبم توی هپروت بودم و قلمم تندتند میدوید روی کاغذ.
کمکم دیدم دیگر خودم را در یک چاردیواری تنگ و تاریک احساس نمیکنم. احساس میکنم خانهام بهشت کوچکی است که تا حالا نمیشناختمش؛ بهشتی با فرشتههای ریز و درشت.
خواهش میکنم شما هم بفرمایید بهشت…
مأموریت در قصر
مأموریت در قصر، روایت دوره پایانی زندگی علی بن یقطین است، زمانهای که او در دستگاه حکومتیِ بنی عباس نفوذ دارد و سعی می کند در عین پردهپوشی و تقیه، ارتباط بین خودش و امام و شیعیان را حفظ کند و بتواند نسبت به انجام وظایف خود در راستای حمایت از شیعیان و شبکه وکالت اقدام کند.
داستانی درباره عشق و اعتماد به امام کاظم (علیه السلام) و عنایت امام به دوستانش و دستگیری در سختیها
گل دقیقه 90
اپلای
سپر
پنجره های در به در
"پنجره های در به در"، داستانی است عاشقانه و پرهیجان درباره دختر دانشمندی به نام آرسینه. او بی خبر از همه جا، دارد به یک اندیشمند صهیونیست کمک می کند تا پروژه جهانی سازی اندیشه های خطرناک صهیونیسم را پی بگیرد. اما در همین حال و هوا، سروکله روزنامه نگاری به نام بنیامین پیدا می شود که مسیر زندگی آرسینه را تغییر می دهد؛ این تغییر خطرهایی برای او به وجود می آورد تا آن جا که …
این رمان، با تحلیل اندیشه ها و آرمان های صهیونیسم، به وجه مشترک ادیان الهی می رسد که هر یک از پنجره اعتقاد خویش، موعود جهان را می طلبند. اما صهیونیسم، با انحراف از فرمان الهی، در پی ساخت موعود دست ساز خویش است …
پنجره های در به در
چای خوشعطر پیرمرد
قصه برگی از درخت
ویروس تاجدار
غارتگر
دلشوره شیرین
از کدام سو
"از کدام سو" در مورد پسری ۱۸ ساله به اسم جواد است که مهمترین هدفش خوشگذرانی و لذت بردن از زندگی و دنیاست.
ولی مرگ ناگهانی بهترین دوستش فرید و دیدن صحنه های کفن و دفن او معادلات ذهنش را به هم ریخته و تمام رویاهایش را نابود می کند.
این وحشت و حیرانی او را وادار به تفکر در هدفش از زندگی می کند. در این میان تنها یک نفر حال او را درک کرده و با تمام کج خلقی هایش کنارش می ماند، به او در یافتن مسیر حرکت کمک کرده و دستش را می گیرد.
رعنا
پریدخت
«پری دخت» با زیرعنوان «مراسلات پاریس طهران» شامل نامه هایی است که به زبان و نثر قاجار نوشته شده اند و داستان های عاشقانه ای دارند. در این کتاب نامه هایی بین شخصی به نام سیدمحمود که در فرانسه درس طبابت می خواند و پریدخت که در تهران است رد و بدل می شود. در میان ۴۰ نامه خرده قصه هایی روایت می شود که قطعاً برای خوانندگان جالب خواهد بود.
راض بابا (خاطرات شهیده راضیه کشاورز)
بچههای فرات
«لیلا قربانی» در داستان بلند «بچههای فرات» ماجرای نوجوانانی را روایت میکند که آوازهی امام حسین (ع) و عزیمت او به کوفه به گوششان خورده و میکوشند در زمره یاران او باشند. آنها شنیدهاند که دعوتکنندگان امام (ع) حالا پشت او را خالی کردهاند. داستان از تردید بزرگترها میگوید و از ترسها و طمعهایشان، از عزم نوجوانان پاکسرشت میگوید و از شجاعت و همدلیشان. با خواندن این داستان بلند بهتر میتوانید بفهمید چه شد که ترس و تردیدها بر همراهمی با سیدالشهدا اثر گذاشت و چگونه شعور چند نوجوان باعث میل آنها برای حضور در کربلا شد.