اصیل آباد
«اصیل آباد» نوشته محمدرضا سرشار است که نخستین بار در سال ۸۶ از سوی انتشارات سوره مهر برای دوره های راهنمایی تحصیلی و دبیرستان منتشر شد. سرشار در این کتاب روایتگر داستان روستایی به همین نام است؛ روستایی که کنار یک رودخانه بزرگ و پرآب، درون یک دشت حاصلخیز و خوش آب و هوا قرار دارد و بین روستاهای اطراف از هر نظر نمونه است، مردهایش در فصل کشت زمین ها را شخم می زنند، کودکانش خوشحال و با نشاطند. همه چیز عالی است؛ اجاق ها و تنورها همیشه روشن؛ صحرا پر از علف، گله سیر، همه شاد، همه از زندگی خود راضی هستند، زیرا برکت و نعمت در روستا فراوان است. در روستا فقط دو نفر از مردها سواد دارند، آخوند ده و علی آقا که هم معلم و هم مدیر مدرسه است و با تجربه هایی که در شهر به دست آورده و با همفکری و موافقت ملا برای پیشرفت ده نقشه های بسیاری کشیده است.
بیست منهای یک : خاطرات دوران کرونا
چهار پر
مجموعه داستانک آستین های خالی
نیست انگاری و شعر معاصر
مجموعه رمان خانه عنکبوت 4: شکار شکارچی – جلد اول
بزم باران: خاطرات سردار شهید حبیب لکزایی
این کتاب در وصف مردی است که:
۲۱۶۰ روز مرخصی طلب داشت؛ بیش از ۶۰ مهمان ناخوانده در بدن داشت به اسم ترکش، از نوع ریز و درشتش؛ زخم عمیقی در پهلو داشت، که یادگار ترکشی بود به بزرگی یک کف دست؛ ۷۷ درصد سلامتی اش را به خاطر دین و با خدای دین معامله کرده بود؛ و با این همه، حقوقش اما با عالم نجوم و ستارگان فاصله بسیار داشت، و خانه و زندگی اش از جنس خانه و زندگی عموم مردم بود ... .
حاج حبیب لکزایی به واسطه سلامتی روحش، با آن ۲۳ درصد باقی مانده از سلامتی جسمش، در طول بیست و پنج سال و در مسیر انسانیت خدماتی کرد که خیلی ها با صد در صد سلامتیشان، و در صد سال نمی توانند.
ره ش
اکبر کاراته منفجر شد
رزمنده های زبل – رزمنده قاچاقی
خاطرات یک فرشته
پشت دیوارهای شهر
در این کتاب نویسنده با بیانی توصیفی خاطرات روزهای جنگ را بازگو می کند و این بازگویی به شیوه ای است که خواننده را قادر به تصویر سازی لحظات جنگ می کند .
این کتاب , قلم هفده سالگی سید سعید موسوی است که امروز از مرز چهل سالگی عبور کرده است و خواننده را به روزهای دور می برد, به روزهایی که تازه پای بمب ها و خمپاره های عراقی به شهرش باز شده بود.
سعید در پشت دیوارهای شهر زندگی ای را نقاشی می کند که آب هایش می سوزد, آسمانش زخمی است و پنجره ها و پرده هایی برایش باقی نمانده است .دراین نقاشی،جاده های غربت و هراس دوری از خرمشهر انتهایی ندارد.