تا همیشه آفتاب
شبیه
آفتاب در سجده
آفتاب آخرین
اتوبوس فیروزه ای
آتش به اختیار
خیمه ماهتابی(روایتی داستانی از کاروان امام حسین برای نوجوانان)
رزمنده های زبل – رزمنده قاچاقی
اکبر کاراته منفجر شد
خاطرات یک فرشته
شطرنج با ماشین قیامت
تمام آنچه حبیب احمدزاده در این سیصد و اندی صفحه نوشته است، در سه روز اتفاق میافتد. محاصرهای سخت و مبارزهای نفسگیر با ماشین قیامت. این کتاب توسط پال اسیراکمن، استاد زبان فارسی دانشگاه راتگرز آمریکا، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. از این رمان در کتاب سال دفاع مقدس (۱۳۸۵) تقدیر شده و برنده جایزه ادبی اصفهان (۱۳۸۵) و نامزد کتاب سال انجمن نویسندگان و منتقدان مطبوعات کشور، قلم زرین و کتاب سال جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۵ شده است.
نبرد با زندگی
یک پارچه خانم
پشت دیوارهای شهر
در این کتاب نویسنده با بیانی توصیفی خاطرات روزهای جنگ را بازگو می کند و این بازگویی به شیوه ای است که خواننده را قادر به تصویر سازی لحظات جنگ می کند .
این کتاب , قلم هفده سالگی سید سعید موسوی است که امروز از مرز چهل سالگی عبور کرده است و خواننده را به روزهای دور می برد, به روزهایی که تازه پای بمب ها و خمپاره های عراقی به شهرش باز شده بود.
سعید در پشت دیوارهای شهر زندگی ای را نقاشی می کند که آب هایش می سوزد, آسمانش زخمی است و پنجره ها و پرده هایی برایش باقی نمانده است .دراین نقاشی،جاده های غربت و هراس دوری از خرمشهر انتهایی ندارد.