پاییز پنجاه سالگی: خاطرات مریم جمالی همسر سردار شهید مدافع حرم محمد جمالی
ققنوس قدس (مجموعه شعر)
از اهواز تا لولان
متولد 1344 در محله تیموری تهران، با قدی رشید و چشمانی سبز که تقلاهایش در اول سال تحصیلی 62 نتیجه داد و با قطار اعزام نیرو از ستاد پشتیبانی جنگ و آموزش و پرورش خود را به اهواز رساند و وارد گردان تخریب شد. از آن گروه اعزامی خیلی ها به گردان های دیگر رفتند یا اصلا جبهه را ترک کردند اما مصطفی ماندُ رشد کرد و یکی از ارکان گردان شد...
سه ماه رویایی: زندگینامه و خاطرات شهید کاظم عاملو
شیرمرد کرمان سرباز اسلام
بزم باران: خاطرات سردار شهید حبیب لکزایی
این کتاب در وصف مردی است که:
۲۱۶۰ روز مرخصی طلب داشت؛ بیش از ۶۰ مهمان ناخوانده در بدن داشت به اسم ترکش، از نوع ریز و درشتش؛ زخم عمیقی در پهلو داشت، که یادگار ترکشی بود به بزرگی یک کف دست؛ ۷۷ درصد سلامتی اش را به خاطر دین و با خدای دین معامله کرده بود؛ و با این همه، حقوقش اما با عالم نجوم و ستارگان فاصله بسیار داشت، و خانه و زندگی اش از جنس خانه و زندگی عموم مردم بود ... .
حاج حبیب لکزایی به واسطه سلامتی روحش، با آن ۲۳ درصد باقی مانده از سلامتی جسمش، در طول بیست و پنج سال و در مسیر انسانیت خدماتی کرد که خیلی ها با صد در صد سلامتیشان، و در صد سال نمی توانند.