خاندان و فرزندان ائمه معصوم (علیهمالسلام) نقشی بزرگ در تاریخ تشیع دارند، خصوصاً آنها که در نورانیت و پاکی به درجات والای عصمت رسیدند. حضور آنها در سپهر فرهنگی و تاریخی ایرانیان مسلمان غیرقابلانکار است. هم از جنبههای فکری و اعتقادی بر فرهنگ و تاریخ و اجتماع آنها اثر گذاشتند و هم از جنبههای سیاسی و اجتماعی.
در این میان، اما سهم ادبیات داستانی در نشان دادن ارادت خود به آنها کم و کمرنگ است. حضرت معصومه (علیها السلام) دختر امام موسی کاظم (علیهالسلام) و خواهر امام رضا (علیهالسلام) در زمره چنین شخصیتهایی به شمار میروند. شخصیتی که درباره ایشان کم میدانیم و دانستههایمان نیز عموماً از غلطهای فاحش تاریخی و کلامی خالی نیست.
«فصل فیروزه»، داستانی عاشقانه است با محوریت حضرت معصومه (علیها السلام). سیندخت، دختری زرتشتی اهل یزد است. پدر تاجر دارد که با او و کاروان تجاریاش به نقاط مختلف خلافت عباسی در سیروسفر هستند. ثمره این سیروسفر، آشنایی او با کیارش است. پسری زرتشتی اهل نیشابور که فیروزهتراشی است ماهر. سیندخت که درگیر عشقی آتشین شده است با رفتن ناگهانی کیارش رنگی دیگر میگیرد. ماجرای او وقتی پیچیدهتر میشود که کاروان تجاری پدرش در میانه صحرای مرکزی ایران، دستخوش حمله راهزنان میشود و پدرش کشته میشود. همراهی او با کاروانی که سمت مرو درحرکت است، عمقی دیگر پیدا میکند.
محبوبه زارع، نویسنده کتاب، که کارهای تاریخی و دینی دیگری دارد پژوهشی گسترده در این باره داشته است و نشان میدهد بیگدار و احساسی به آب نزده است. او عاقلانه به مسئله عشق پرداخته است و سعی کرده است ابعاد آن را در دل داستان بهخوبی واکاوی کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.