عصر عاشورا است.پسرها،دخترها،عروس ها،دامادها و نوه ها دسته جمعی آمده اند تا باز هم پدر برایشان منبر برود و روضه بخواند.با زحمت از جا برمی خیزد،عبا و عمامه اش را می پوشد و ضمن نشستن بر روی صندلی اشک می ریزد و مرثیه می خواند.
اشک از دیدگان همه جاری می شود و عطر یاد و نام امام حسین(ع) آن هم از زبان مرجعی بزرگ و نام آور- همه جا را فرا می گیرد…
مراسم که تمام می شود می گوید:«دعا کنید خدا اسمم را جزو روضه خوان های حضرت بنویسد.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.