مجموعه قهرمان من:‌ استاد عبدالحسین

قیمت اصلی: 60,000 تومان بود.قیمت فعلی: 51,000 تومان.

وزن 80 گرم
نویسنده

مهدی قربانی

تصویرگر

لیلا اربابی

ناشر

کتابک

تعداد صفحات

48

قطع

وزیری

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

1

رده سنی

کودک (ب – ج)

شابک

978-622-8256-40-5

10 در انبار

قابل توجه مشتریان گرامی:

احتراما به استحضار می رساند هرگونه مغایرت و مشکل در سفارشات ارسالی تا ۷۲ ساعت از زمان تحویل مرسوله قابل پیگیری و پاسخگویی می باشد.
توضیحات

عبدالحسین شغل های زیادی را امتحان کرده بود اما، شبهه ناک بودن پولی که از آنها درمی آورد وادارش کرد تا بنایی را برای گذران زندگی انتخاب کند. مردی به سادگی آب روان که از بنایی راه درست زندگی را پیش گرفت. پیش از انقلاب بارها دستگیر و شکنجه شد. در دوران دفاع مقدس به فرماندهی تیپ 18 جوادالائمه رسید. فرماندهی بزرگ و مقتدر که پیکرپاکش در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در شرق دجله به خدای یگانه رسید.

کتاب استاد عبدالحسین در بردارنده 21 روایت از شخصیت و منش شهید عبدالحسین برونسی و داستان هایی شیرین و آموزنده از این شهید همراه با تصویرگری زیبا و هماهنگ با داستان های کتاب

در یکی از داستانهای کتاب می خوانیم

«استاد عبدالحسین» از مجموعه «قهرمان من»، داستان زندگی شهید عبدالحسین برونسی را برای کودکان روایت می‌کند. از بنایی ساده تا فرماندهی دلاور، این کتاب با زبانی کودکانه، مفاهیم ایثار و شجاعت را به کودکان می‌آموزد. تصاویر زیبای لیلا اربابی، داستان را جذاب‌تر کرده است. انتشارات کتابک این کتاب ۴۸ صفحه‌ای را برای گروه سنی کودک منتشر کرده است.

قرار بود بچه های سپاه با لشکر ۷۷ ارتش عملیات مشترک اجرا کنند. فرماندهان یکی یکی می آمدند و از روی نقشه ی روی دیوار طرح عملیات را توضیح میدادند.

بیشتر صحبت ها مربوط میشد به مسائل تاکتیکی جنگ؛ اینکه چند تا تانک داریم دشمن چقدر نیرو دارد ما چند نفر نیرو داریم و از این جور چیزها حاج عبدالحسین آن موقع فرمانده تیپ بود نوبت که به او رسید با آن ظاهر ساده و روستایی اش بلند شد و جلوی همه ایستاد بسم الله گفت و حدیث و آیه خواند.

بعد گفت: «به اندازه ی کافی از مسائل تاکتیکی گفته شد البته لازم هم بود؛ ولی من میخواهم بگویم ما باید حواسمان باشد غرور سراغمان نیاید.

از جنگ احد در صدر اسلام گفت که غرور باعث شد مسلمانها شکست بخورند نگویید عراق تانک دارد ما هم داریم توپ دارد ما هم داریم من نمیخواهم بگویم بحث تاکتیکی به درد نمیخورد خیلی هم لازم است؛ ولی ما نباید از معنویات غافل شویم.»

همه سراپا گوش بودند حاجی در آخر حرفهایش یادی از کربلا و امام حسین کرد.

ارتشی و سپاهی بدون استثنا گریه میکردند جو جلسه از این رو به آن رو شده بود.

حاج عبدالحسین با صدای لرزان ادامه داد: درست است که اسلحه و ادوات جنگی باید باشد؛ اما آن کسی که میخواهد ماشه آرپی جی را بچکاند اول باید قلبش از عشق امام حسین پر باشد؛ وگرنه نمیتواند جلوی تانکهای عراقی دوام بیاورد.

وقتی صحبت حاجی تمام شد فرمانده لشکر ارتش آمد و او را بغل گرفت.

صورتش را بوسید و گفت: «هرچه شما بگویی ما دربست در خدمتیم به نیروهای زیر دستش هم دستور داد در اختیار حاج عبدالحسین باشند.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.