مجموعه قهرمان من: عمو قاسم

کتاب «عمو قاسم» با بیست داستان، همراه با تصویرسازی هنرمندانه زوایای مختلفی از زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی را بیان می‌دارد.

شهادت سردار قاسم سلیمانی، واقعه ای تلخ بود که هرگز فراموش نخواهیم‌کرد. لحظه به خون غلتیدن اسطوره حقیقی که فراتر از مرز‌ها بود، همه ما که دوستداران آزادی و ملت امام حسینیم، یک تصمیم بزرگ گرفتیم که من هم یک حاج قاسم ‌ام و مسیر سید شهدای مدافع‌حرم را ادامه می دهیم.

اما سوال این است که چگونه به کودکانمان شبیه او بودن را بیاموزیم؟ اصلا سلیمانی شدن یعنی چه؟ حاج قاسم، الگوی مهربانه و پایان ناپذیر ما که بود؟

برای ساختن یک چهره زیبا و واقعی و در عین حال ملموس برای کودکان، محمد علی جابری توانسته است ۲۰داستان کوتاه از زندگی‌ایشان را به نگارش درآورد که در کنار تصویرگری دقیق میکائیل براتی، به نشر کتابک رفته است تا پس از چاپ از طریق کتاب‌رسان در اختیار نسل آینده قرار گیرد‌‌.

در یکی از داستانهای کتاب می خوانیم:

دوقلوها کمی زود به دنیا آمدند و برای همین نیاز به مراقبت داشتند.

چند روز بعد از تولد سردار سلیمانی نوه های دوقلویش را به مطب دکتر برد آن روز مطب از همیشه شلوغ تر بود.

منشی دکتر تا سردار را دید به دکتر خبر داد.

دکتر فوری از اتاق بیرون آمد و سردار را به داخل اتاق دعوت کرد سردار سلیمانی همین طور که یکی از نوه هایش را بغل گرفته بود با دکتر احوالپرسی کرد و گفت: من هم یکی مثل همه هستم من چه فرقی با بقیه دارم که کار من بدون نوبت انجام شود؟ نه آقای دکتر از خانم منشی نوبت گرفته ایم.

همین جا بین مردم منتظر میمانیم تا نوبت مان برسد.»

سردار یکی دو ساعت نشست تا نوبتش شد.

بعد از تمام شدن معاینه ی بچه ها سردار انگشترش را به دکتر هدیه داد و گفت: آقای دکتر شغل با ارزشی دارید قدرش را بدانید.