مجموعه قهرمان من: زینب خانم

قیمت اصلی: 35,000 تومان بود.قیمت فعلی: 29,750 تومان.

وزن 80 گرم
نویسنده

عاطفه سادات موسوی

ناشر

کتابک

تعداد صفحات

24

قطع

رقعی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

1

رده سنی

بزرگسال.نوجوان (ج – د)

شابک

978-622-5736-26-9

9 در انبار

قابل توجه مشتریان گرامی:

احتراما به استحضار می رساند هرگونه مغایرت و مشکل در سفارشات ارسالی تا ۷۲ ساعت از زمان تحویل مرسوله قابل پیگیری و پاسخگویی می باشد.
توضیحات

کتاب «زینب خانم»، اولین کتاب دخترانه از مجموعه پرطرفدار «قهرمان من» انتشارات کتابک، روایتی دلنشین و الهام‌بخش از زندگی شهیده زینب کمایی، دختر نوجوانی که با ایمان و رفتارش الگویی برای همگان شد، را به تصویر می‌کشد. خانم عاطفه سادات موسوی در این کتاب با نثری روان و داستانی، مخاطب را با ابعاد گوناگون شخصیتی این شهیده بزرگوار، از کودکی تا شهادت آشنا می‌کند. تصویرگری زیبای میکائیل براتی نیز به جذابیت این اثر افزوده است. کتاب «زینب خانم» در ۲۴ صفحه با قطع وزیری توسط نشر کتابک به چاپ سی و چهارم رسیده است. این اثر منبعی ارزشمند برای آشنایی کودکان و نوجوانان با ارزش‌های ایثار، فداکاری و خداپرستی است.

«زینب خانم» برای دختران و پسران نوجوانی که به دنبال الگوهای واقعی و قهرمانان زندگی خود هستند، انتخابی بی‌نظیر است. این کتاب نه‌تنها به روایت داستان زندگی شهیده زینب کمایی می‌پردازد، بلکه با زبانی ساده و گیرا، مفاهیم ارزشمندی همچون ایمان، تقوا، و ازخودگذشتگی را به نسل جوان منتقل می‌کند. اگر به دنبال کتابی هستید که ضمن سرگرم کردن، آموزنده و الهام‌بخش نیز باشد، «زینب خانم» از مجموعه «قهرمان من» نشر کتابک، با نویسندگی عاطفه سادات موسوی و تصویرگری میکائیل براتی، گزینه‌ای شایسته است.

در یکی از داستانهای کتاب می خوانیم

«زینب خانم»؛ قصه‌های کوتاه و خواندنی از زندگی دختری که با رفتارش به ما درس زندگی می‌دهد. این کتاب از مجموعه «قهرمان من» انتشارات کتابک، برای نوجوانان و جوانان منتشر شده.

بعد از ظهر بود و خورشید وسط آسمان می درخشید.

یک دفعه صدای سوت ترسناکی در آسمان شهر پیچید.

انگار هواپیمایی از فاصله خیلی نزدیک به زمین با سرعت خیلی زیاد پرواز کرد همه در و پنجره ها شروع کردند به لرزیدن و شیشه بعضی از خانه ها شکست صدای انفجار از بعضی از قسمت های شهر شنیده می شد.

بیشتر مردم آمده بودند توی خیابانها تا ببینند چه اتفاقی افتاده.

رادیو و تلویزیون خبر حمله هوایی دشمن بعثی را به مردم می داد. زینب خانم با ناراحتی به تلویزیون خیره شده بود مادر به تک تکشان گفته بود که نباید بدون اجازه از خانه بیرون بروند.

چند ماهی بیشتر طول نکشید که آنها از خانه زیبا و دوست داشتنی شان در آبادان خدا حافظی کردند و به شهر اصفهان رفتند.

آنها اصلاً دوست نداشتند جایی به غیر از خانه با صفایشان باشند ولی آبادان دیگر برای هیچ کس امن نبود.

چند ماه از شروع مدرسه ها گذشته بود و زینب خانم باید به مدرسه جدیدش در شاهین شهر اصفهان میرفت آنها به شهری با آداب و رسوم متفاوت آمده بودند و در نگاه بعضی از اهالی شهر غریبه بودند برای همین مادر نگران بود که زینب در مدرسه جدید میتواند دوستی پیدا کند یا نه؛ اما زینب خانم توانست با مهربانی هایش کلی دوست پیدا کند.

مدتی قبل از آنکه او به این کلاس بیاید دو تا از بچه های کلاس به خاطر مسئله کوچکی با هم قهر کرده بودند. زینب همین که به کلاس جدید آمد موضوع را فهمید او فوری مداد و کاغذ دست گرفت و دو تا نامه نوشت و به هر کدام از آنها داد این طوری بود که زینب خانم توانست آنها را دوباره با هم آشتی بدهد. دخترها اسم آن نامه را گذاشته بودند نامه آشتی کنان.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.