بچگی همه ما ایرانیها با شعرو شاعری پیوند خورده، درخاطرات کودکی ما و حتی پدر و مادرهایمان چندتایی شعر هست که دیگر حالا از برشدهایم و مزهاش زیر زبانمان هست. خانم زینب السادات شهرستانی هم با توجه به همین نکته «ماجرای مزرعه پیروز» را به زبان شعر برای بچهها نوشتهاند.
دنیای شعر، بیشتر از همه مال بچههاست. مال بچهها که وزن و قافیه و آهنگ شعر، حسابی شادابشان میکند تا بتوانند تا پایان قصه پایش بنشینند و همراه شوند. ماجرای مزرعه پیروز، داستان مرغ و جوجهها، مرغابیها و گاو آقای پیروز است. یک روز صبح آقا پیروز پیدایش نیست. همه چیز بهم ریخته و… خانم شهرستانی با زبان شعر نرم نرم داستان این مزرعه نقلی را برای ما میگویند.
تصویرگری خانم مهسا ولیزاده هم دست به دست شعر ایشان میدهد تا دیگر کتاب را رها نکنیم.
چشممان میافتد به جوجه کوچولویی که در نبود آقا پیروز، یک فکرهایی به سرش زده. شما چه فکر میکنید؟! یک جوجه کوچک میتواند کاری بکند که وقتی آقا پیروز برگشت مزرعه را شلم شوربا و بهم ریخته نبیند؟!
بچههای ما وقتی کتاب را میخوانند و میشنوند، خودشان را در مزرعهای میبینند که اهالیاش منتظرند سروصاحبشان برگردد ولی از دست روی دست گذاشتن هم نتیجه ای نمیگیرند. اما جوجه کوچولوی قصه ما روی پرچین نشسته و فکر میکند چه کار باید کرد؟!
کتاب ماجرای مزرعه پیروز، علاوه برآنکه مفهوم انتظار را به زبان شعر برای رده سنی الف و ب پررنگ میکند، مهارتهایی مثل حل مساله و دوراندیشی را نیز به آنان میآموزد.
برشی از کتاب ماجرای مزرعه پیروز:
جوجه زرد کوچیک/ دید همه کم طاقتند/ حوصله ای ندارند/ بدجوری ناراحتند
دلش گرفت و غمگین/ نشست به روی پرچین/ جیک جیکی با یه آه کرد/ از اون بالا نگاه کرد…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.