مرد میدان 4: نورا (زندگی نامه داستانی شهید حسین همدانی)

قیمت اصلی: 140,000 تومان بود.قیمت فعلی: 126,000 تومان.

وزن 100 گرم
نویسنده

ندا رسولی

ناشر

خط مقدم

تعداد صفحات

136

قطع

رقعی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

1

شابک

978-622-7510-54-6

قابل توجه مشتریان گرامی:

احتراما به استحضار می رساند هرگونه مغایرت و مشکل در سفارشات ارسالی تا ۷۲ ساعت از زمان تحویل مرسوله قابل پیگیری و پاسخگویی می باشد.
توضیحات

راویِ این کتاب نورا، دختر نوجوانی است به نام نورا. نورا شیطنت‌های خاص خودش را دارد سر به سر خواهر بزرگترش می‌گذارد، گاه کارهایش مورد تذکر خانواده قرار می‌گیرد، گاه معصوم و مهربان است و گاه خطا می‌کند؛ مثل همه‌ی آدم‌ها… یکی از کارهای یواشکیِ نورا استفاده‌ از لپ‌تاپ خواهر بزرگترش است در همین استفاده‌های یواشکی است که اتفاقی می‌افتد و چالش بزرگی برای نورا پیش می‌آید… نورای نوجوان مجبور می‌شود کار مهم و بزرگی را به عهده گیرد باز هم یواشکی و به تنهایی…

همین اتفاق و همین کار است که نورا را با داستان زندگی شهید حسین همدانی آشنا می‌کند. و از یک جایی به بعد، نورا در کنار روایت چالش‌ها و  قصه‌ی زندگی خودش، به روایت داستان زندگی حسین همدانی نیز می‌پردازد با لحنی جذاب که برای مخاطب نوجوان ملموس است. مخاطب می‌تواند از سال‌های کودکی و نوجوانی شهید حسین همدانی بخواند، سال‌های جوانی و ازدواج و صاحب فرزند شدن او را. سالهای جنگ و انقلاب را…

همه‌ی اینها با روایت شیرینِ نورای نوجوان پیش می‌رود، روایتی که به دلیل همان شیطنت‌ها گاه، قدری هم به سمت طنز پیش می‌رود و اینها مخاطب را به خوبی همراه می‌کند با کتاب؛ حتی در بخش‌هایی که راوی به واسطه‌ی خواندن چیزهایی که بزرگتر از سنش سالش است، یا خواندن صحنه‌های غم‌انگیزی از یک جنگ یا زندگی؛ غصه‌دار می‌شود و فکر می‌کند که دیگر ادامه دادنِ کاری که پیش گرفته برایش سخت است؛ مخاطب همراهش خواهد بود و با نورا و داستان زندگی شهید همدانی همذات‌پنداری خواهد کرد.

بررشی از کتاب نورا:

«مامان و مامان‌جون که از بعضی حرف‌ها و درددل‌های یکدیگر بی‌خبر می‌مانند، فقط صبر می‌کنند و منتظر می‌شوند تا روزی که پیش هم باشند و بنشینند روبه‌روی هم و دوتایی سفره دلشان را باز کنند. یکی دو بار که مامان از مامان‌جون پرسید «چرا فلان چیز یا فلان دلتنگی‌ات را پشت تلفن نگفتی؟» مامان‌جون گفت «بعضی حرف‌ها و دلتنگی‌ها، توی نوشته و صدا جا نمی‌شوند؛ باید بنشینم کنارت، نگاهت کنم و بگویم.» مثلِ غمِ شهید شدنِ آقای همت در عملیات خیبر…»

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.