داستان زندگی دختری نوجوان که در سن 16سالگی آسمانی شد.
شهیده راضیه کشاورز در 11شهریور1371، همزمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت شیراز به دنیا آمد. والدینش به خاطر ارادتی که به خانم فاطمهزهرا (سلام الله علیها) داشتند نام راضیه را برایش برگزیدند. راضیه تا قبل از بهار 16سالگیش موقعیتهای چشمگیری را در زمینه ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصیل کسب کرد. سرانجام در سن 16سالگی در فروردینماه سال1387 بعد از آنکه از زیارت بارگاه امامرئوف(ع) به شهرش بازگشت، آرزویش برآورده شد و بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانونفرهنگی رهپویانوصالشیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، به شهادترسید.
گزیدۀ متن کتاب عاشقانه ای برای 16 ساله ها:
امروز جمعه هست و آسمانش مثل همیشه دلگیر. خورشید کمکم غروب میکند و لکههای پراکنده و نارنجی رنگش را روی ابرها میاندازد. مریم اول صبح وقتی وارد آی.سی.یو شد، دعای ندبه را به یاد جمعههایی که دعا را در خانه یا در حرم شاهچراغ با هم میخواندند، آن را بالای سر راضیه زمزمه میکند. با یاد دلتنگیهای راضیه برای امام زمان(عج) و پابهپای دل خودش دعا را میخواند و اشک از چشمانش بیواسطه روی ورقهای کتاب چکه میکند؛ «أینالشّموسُ الطّالعه، کجا رفتند خورشیدهای تابان؛ أین أقمارالمُنیره، کجارفتند ماههای فروزان؛ أین انجم الزاهره؛ کجا رفتند ستارههای درخشان…». تداعی گریههای مخفیانهی راضیه، او را بیقرارتر میکند وقتی به این فراز از دعا میرسد که «مَتی ترانا و نریک و قَد نشرتَ لواءَ النّصر تُری، اَتَرانا نَحُفُّ بِکَ و أنتُ تَاُمُّ المَلَاَ، وقَد مَلاتَ الاَرضَ عدلاً؛ کی شود که تو ما را و ما تو را ببینیم (وبه دیدار مولای خود سرافراز باشیم) هنگامی که پرچم نصرت و پیروزی در عالم برافراشتهای، آیا خواهی دید که ما به گرد تو حلقه زده و تو با سپاه تمام روی زمین را پر از عدل و داد کرده باشی.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.