در مقدمه این کتاب آمده است: «علاقه بعضی از طنزپردازان به عبور از خطوط قرمز است. بعضی هاشان اصلاً سرشان درد می کند برای دردسر. چشم دارند، می بینند که یک خط قرمز به چه پررنگی کشیده اند سر راه؛ عدل می روند و پای شان را می گذارند روش. تازه بعضی ها که اصلاً می روند آن طرف خط قرمز و می نشینند و صفا می کنند. اصلاً هم توجه نمی کنند که فردا روزی که یکی مثل ما پیدا شد که خواست گزیده شعر طنزآمیز دست و پا کند، دستش توی حنا می ماند!»
شعر زیر با عنوان «پالتوی چارده ساله» سروده ی «محمد علی افراشته» از این کتاب انتخاب شده است:
ای چاده ساله پالتوی من!
ای رفته سر آستین و دامن!
ای آن که به پشت و رو رسیدی
جر خوردی و وصله پینه دیدی
هرچند که رنگ و رو نداری
وارفته ای و اتو نداری
گشته یقه ات چو قاب دسمال
صد رحمت حق به لـُنگ بقّال
پاره پوره چو قلب مجنون
چل تکـّه چو بقچه ی گلین جون
ای رفته به ناز و آمده باز
صد بار گرو دکانِ رزّاز
خواهم ز تو از طریق یاری
امساله مرا نگاه داری
این بهمن و دی مرو تو از دست
تا سال دگر خدا بزرگ است /*99586587347*/
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.