در این کتاب آزاده پرآوازه « مهدی طحانیان » راوی خاطراتی است که در گذشته ای نه چندان دور, با پخش مستندی از بلندگوها و رسانه های خبری در اصرار بانوی خبرنگار بی حجاب هندی برای مصاحبه با او, به چهره ای بین المللی تبدیل شد, در جاده هزار توی کتاب «سرباز کوچک امام رحمه الله علیه » می بینید که نوجوانی کم سن و سال چگونه توانست در اوج نیاز به بازی های کودکانه و راحتی و آسایش مادی, جان شیرین را یله کند و دریوزگی نامردان را نپذیرد. با سرباز کوچک امام (ره) و همه نمادهای واقعی دنیای دیوارهای سیمانی و کرکسان سنگی « سرباز کوچک امام (ره) همراه می شویم با او صبر می کنیم, با او سپری می کنیم و به عمق خاطرات پسرکی سرک می کشیم که جهانی مقهور مقومت و بزرگی اش شد. این کتاب مزین به تقریظ مقام معظم رهبری نیز هست .
-10%ناموجود
سرباز کوچک امام (ره) (تلخیص): خاطرات اسیر پر آوازه ۱۳ ساله، مهدی طحانیان
24,000 تومان 21,600 تومان
وزن | 1230 گرم |
---|---|
نویسنده |
فاطمه دوست کامی |
ناشر |
پیام آزادگان |
قطع |
رقعی |
تعداد صفحات |
468 |
نوبت چاپ |
پنجاه و هفتم |
تاریخ انتشار |
1397 |
نوع جلد |
شومیز |
شابک |
9786008220305 |
ناموجود
قابل توجه مشتریان گرامی:
احتراما به استحضار می رساند هرگونه مغایرت و مشکل در سفارشات ارسالی تا ۷۲ ساعت از زمان تحویل مرسوله قابل پیگیری و پاسخگویی می باشد.
توضیحات
.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.
محصولات مرتبط
چشم روشنی (سید جواد کمال از زبان همسر)
اردوگاه اطفال
«اردوگاه اطفال» روایت دیگری از رنج ها و دردهای اسرای هشت سال دفاع مقدس در زندان ها و اردوگاه های عراق است؛ اما بسیار دردناک تر از روایاتی که تا به حال شنیده اید.
یوسف زاده در این کتاب به سراغ اسرای زیر بیست سال رفته است. اسرایی که در فاصله سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ در اردوگاه های رمادی یک و دو معروف به «اردوگاه اطفال» بوده اند.
او در نگارش این کتاب علاوه بر مشاهدات شخصی، ساعت ها با آزادگان این اردوگاه ها مصاحبه کرده است. هرچند خودش اعتراف می کند که هنوز ناگفته های زیادی از آن اردوگاه ها مانده است که نتوانسته روایت کند: «با این کتاب، تا کنون سه سال از هشت سال اسارت من و همراهانم روایت شده است. می ماند پنج سال آخر که در اردوگاه موصل دو گذشته و در یک کتاب جداگانه، اگر خدا بخواهد و عمری باقی باشد شرحش را خواهم نوشت.»
این کتاب دقیقا در نقطه ای آغاز می شود که کتاب «آن بیست و سه نفر» به پایان رسید.
روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله سید علی خامنه ای (مدظله العالی)
صباح: خاطرات صباح وطن خواه
... سرم را از پنجره خانه مان در ساختمان کوشک آوردم بیرون. مسعود پاکی با لباس بسیجی، خوشحال و سرحال سوار بر موتور آمده بود دم در. تا چشمش به افتاد، برایم دست تکان داد و گفت: خواهر صباح سلام! زود باش بیا پایین؛ اومدم دنبالت تا با خودم ببرمت پیش بقیه بچه ها.
زیر پایش پر بود از ستاره های کوچک و درخشان.آن قدر زیبا و نورانی که دلم نمی آمد چشم از رویشان بردارم. خوشحال و بی قرار از دیدن مسعود و حرفی که زده بود، بلافاصله شروع کردم به پایین آمدن از پله ها.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.