کتاب صنوبر به قلم هادی حکیمیان روایت داستانی زندگی شهید اسماعیل حیدری است. صنوبر نامِ مادر شهید اسماعیل حیدری است؛ روایت کتاب هم از روزهای دلتنگی صنوبر، در نبود پسر، شروع میشود. در نبودِ اسماعیلی که به سوریه رفته؛ و صنوبر میداند که سوریه جنگ است.
پدر محکمتر است و در جواب نگرانیهای صنوبر میگوید: «بچه هم جزو امانتهای خداست، خودش میده، خودش میگیره.» اما مادر که این حرفها سرش نمیشود همه چیز از جلوی چشمهاش میگذرد و بیشتر دلآشوب میشود. همه چیز از تولد و نوجوانی و جوانی اسماعیل تا روزهایی که سوریه است…
اسماعیل حیدری سال 1347 در آمل به دنیا میآید. در نوجوانی به جبهه میرود و از همان سالها زندگیاش با جنگ گره میخورد. چندین بار مجروح میشود. اواخر جنگ عضو سپاه پاسداران میشود و در همان سالها ازدواج میکند و اولین فرزندش سال 1369 متولد میشود.
اسماعیل حیدری پس از پایان جنگ تحصیلات دبیرستان را تمام میکند، کنکور میدهد و وارد دانشگاه میشود. همچنین به عنوان مربی آموزش اسلحه در چند پادگان مرکز آموزش نظامی، به آموزش میپردازد. جنگ و مبارزه و یادگیری و آموزش همیشه در همهی سالهای زندگی اسماعیل ملموس بود. با آغاز جنگ سوریه، عازم آنجا میشود و سال 1392 در منطقه حلب به شهادت میرسد.
کتاب صنوبر روایتِ روانی است که زندگی شهید اسماعیل حیدری را برای مخاطب به تصویر میکشد.
بررشی از کتاب صنوبر:
«اسماعیل دانشجوی دانشگاه گیلان است. زن و بچهاش را به رشت آورده و یک کار پارهوقت در سازمان تعزیرات حکومتی دارد. از نظر او باید با فرد متخلف برخورد شود. مهم نیست آن فرد در بین مقامات آشنا داشته باشد یا نه. اسماعیل مثل روز اول که وارد این شغل شده، خودش را یک سرباز میداند. پس از قبولی، به علت استفاده از مرخصی تحصیلی حقوقش نصف شده و زندگیشان راحت نیست؛ ولی میگذرد. سال بعد بچهی دومشان به دنیا میآید.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.