شهید دیالمه ادعای عارف پیشگی نداشت، اما از معرفت بهره مند بود. فیلسوف مسلک نبود، ولی در خردورزی کم نظیر بود. دنیا گریز نبود، اما دنیایش با دنیای جوانان هم سن و سالش متفاوت بود. مرزبندی اش با گروه ها و تشکّل هایی که با اسلام زاویه داشتند، روشن بود و درعین حال، بیش از خود آنان، بر افکار انحرافی و اندیشه های باطلشان تسلط داشت. پشتوانهٔ صلابتش در روز، اشک های عاجزانهٔ شب هایش بود.
او همه کس بود و هیچ نبود؛ زیرا با وجود کسب دانشی عمیق در فهم دین، ادعایی نداشت. وی راه میانبُری را که خود در جوانی برای فهم دقیق دین پیموده بود، سخاوتمندانه به
دیگران نیز نشان داد.
او رسول اندیشه ای بود که آن را با همهٔ وجود باور داشت؛ مُروّج مکتبی بود که خود تربیت یافتهٔ آن بود و راهبر راهی که پیش از دیگران رهرو آن بود.
بصیرت دینی، بی اعتنایی به دنیا، حرص ورزیدن برای هدایت دیگران، تواضع و مهربانی، دانش وافر، سعهٔ صدر، شجاعت و مَنشی توأم با وقار، تنها بخشی از کاریزمای شخصیت پرنفوذ او بود؛ چنانکه حتی آنان که طالب راه او نبودند، خودش را می خواستند!
آغاز درخشش شهاب وجودش، در سالهای اوج گیری اختناق و استبداد رژیم منحوس پهلوی در این آب و خاک بود و اوج نورافشانی اش در بحبوحهٔ شبیخون بر اندیشهٔ نسلی بود که اگر جهت نمی یافت، به تاراج افکار شیطانی و التقاطی می رفت.
اين كتاب توسط دفتر نشر معارف به چاپ رسيده است.