بانوان ماه داستان زندگی سه خواهر در روستای #عوافی عمان است:
مایا دختری که پس از شکستی عشقی ازدواج میکند.
اسما که با احساس وظیفهای روی دوش خود ازدواج میکند.
و خوله در انتظار معشوقهاش که به کانادا مهاجرت کرده است، همهٔ پیشنهادها را رد میکند.
نویسنده با مهارت تمام، رمان خود را در فصلهایی کوتاه بنا و آن را میان صداهای قهرمانانش تقسیم میکند. به هر شخصیتی صدایی میبخشد تا بخشی از داستانش را بگوید و همۀ این صداها درنهایت در بافت رمان بههم میرسند تا دنیاهای خاص بانوان ماه را نشان دهند. انگار در بانوان ماه الحارثی همه در پی یافتن نیمۀ گمشده خود هستند-این باور از زبان یکی از شخصیتهای رمان به نقل از کتابی کهن میآید-هرچند درنهایت میبینیم بیشتر این بانوان از رسیدن به آن بهشت خیالی درمیمانند. به همین دلیل است که تمام شخصیتها در تعلیقی بین دو زندگی گرفتار هستند چنانکه راوی از زبان مایا میگوید: «بهنظر او زندگی مانند شب و روز به دو بخش تقسیم میشد؛ آنچه آن را زندگی میکنیم و آنچه درون ما زندگی میکند.»