سفارشات خود را برای  بالا 100 هزار تومان را با پیک رایگان تجربه کنید

رادیو سنه: خاطرات بهروز خیریه

lazy

می‌خواهم به داخل باغ قدم بگذارم که غباری از آسمان جلوی دیدگانم را می‌گیرد، چیزی محکم می‌خورد توی سرم و ناگهان از خواب می‌پرم. بالشتم حسابی خیس شده، قلبم همچنان مثل تلمبه‌ی آب می‌زند، ته گلویم می‌سوزد، چشم‌هایم تار می‌بینند و سیاهی می‌رود. دست بر قلبم می‌گذارم و اطرافم را می‌پایم. نور ضعیف ماه از پنجره اتاق به صورتم پاشیده شده. ستاره‌ها سوسوزنان در دل آسمان می‌درخشند، به هر سختی شده در رختخواب می‌نشینم، دستانم می‌لرزد، اشک از گوشه‌ی چشمانم سرازیر می‌شود، عطر آشنایی به مشامم می‌خورد که نه بوی گوشت سوخه، عطر تن مادرم است.

اين كتاب توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسيده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منوی دسته های خود را در Header builder -> Mobile -> Mobile menu menu -> Show/Hide -> Choose menu تنظیم کنید.
سبد خرید
0 علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من